تهیه کننده : یاسمن هاشمی
از دیدگاه تیلیش از انسان خواسته شده چیزی شود که قرار است بشود و سرنوشت خویش را محقق گرداند .
بازنگری در خویش یعنی آگاهی از گناه نومیدی را تعدیل میکند ولی کسی که نمیداند در نومیدی است در نومیدی عمیق تری به سر میبرد .
در نهایت عمر از تو خواهند پرسید : چرا همان چیزی نشدی که فقط تو میتوانستی بشوی ؟
چگونه میتوان استعدادهای خود را شناسایی کرد ؟ با احساس گناه .
اگر جوهر وجود کسی انکار یا سرکوب شود ، بیمار خواهد شد که این جوهر تحت فشارهای اجتماعی و عوامل بیرونی نیز هست .
احساس گناه اگزیستانسیال از آنجایی سرچشمه میگیرد که فرد استعداد های خود را بالفعل نکند و تلاشی برای شناسایی آنها نکند . زندگی اش را تصرف نکند و به درون خود نفوذ نکند و در نهایت کسی نشود که میتوانست بشود .
از نظر می احساس گناه اگزیستانسیال ادراک تفاوت میان آنچه هست و آنچه باید باشد است . هر انسانی علاوه بر اینکه دارای مجموعه ای از ظرفیت ها و بالقوگی های فطری است ، نسبت به وجود این بالقوگی ها در خود نیز آگاهی ازلی و اولیه دارد . کسی که در زیستن کامل زندگی اش قصور کند ، احساس قدرتمند و ژرفی را تجربه میکند که من آن را ( احساس گناه اگزیستانسیال) مینامم .
همه انسان ها میل به خودشکوفایی دارند و ناهنجاری روانی زمانی اتفاق میافتد که شرایط نامطلوب کودک را از پیشرفت به سوی شکوفایی استعدادهای خویش باز میدارد . بنابراین کودک شکاف عمیقی را بین خود آرمانی و خود واقعی احساس میکند ک همان احساس گناه اگزیستانسیال است .
ناهمخوانی میان آنچه هست و آنچه میتوانست باشد ، سیلابی از خودخوارنگری را جاری میسازد که فرد باید در تمام زندگی اش با آن مقابله کند .
هر انسان در کانون هستی خویش ، خود را میشناسد : کسی در درون من است که بیش از من خودم است .
مارتین هایدگر
• سورن کی یرکگارد
• اگزیستانسیالیسم
• اومانیسم
• گونه شناسی اگزیستانسیالیسم
•اشتراکات اگزیستانسیالیسم
• ژان پل سارتر
• گابریل مارسل
• آلبرکامو
یوستین گردر
دغدغه های اگزیستانسیالیسم
وابستگی دوسویه ی زندگی و مرگپیامدهای اضطراب مرگ
اضطراب مرگ
مرگ و اضطراب
مرگی که استثنا بودن را هیچ میکند