تهیه کننده : گلناز حشمتیان

اگر نور خویشتن برترمان را به تاریکی تکانه های انسانی مان نتابانیم، سایه درونمان پیروز خواهد شد.

برای بسیاری از ما این سوالات پیش امده که

چرا همیشه بی حوصله هستم؟

چرا همیشه ناامیدی باور شونده دارم؟

چرا حالم همیشه بد است؟

چرا مدام انتخاباتی اشتباه دارم و با این حال که می دانم اشتباه هستند باز انها را تکرار می کنم؟

چرا افراد اشتباه را جذب خود می کنیم؟

چرا همیشه اتفاقات بدی برای من می افتاد؟

اگر این سوالات را از خود می پرسید احتمالا سایه هایی در قسمت بدوی و ابتدایی شخصیت شما وجود دارد که این قسمت را از دیگران و حتی خودتان مخفی میکنید.

انسان از دو قطب مثبت و منفی تشکیل شده است و خوب بودن انقدر مهم نیست که کامل بودن مهم است و انسان مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها است؛ ما باید خوبی ها و بدی هایمان را باهم بپذیریم و اگر هر بخش از شخصیت خود را نپذیریم و به ناخوداگاه بفرستیم  با این عمل روح و روان خود را ناقص می کنیم.

مثلا ما حسادت را در وجود خود داریم و برای اینکه ان را از دیگران و حتی از خودمان مخفی کنیم به قسمت ناهشیار میفرستیم به همین دلیل شخصیت ما دیگر حسادت را ندارد و ناقص می شود و چون کارکرد روان به گونه ای است که تمایل به کامل بودن دارد افراد حسود را جذب ما می کند.

زمانی که ما جنبه های پست خود را به ناخوداگاه بفرستیم انها در انجا شروع به رشد کردن می کنند و ناگهانی از ناخوداگاه ما بیرون می ایند و خود را به شکلی نامطلوب بروز می دهند.مثلا فردی که می گوید من به هیچ وجه قتل نخواهم کرد این ویژگی خود را به قسمت ناخوداگاه میفرستد و در ناخوداگاه فرد رشد می کند وقتی در نزاعی خیابانی قرار می گیرد به طور غیرعمد مرتکب به قتل فردی می شود حتی خودش هم می گوید نمی دانم چطور شد؛ علت این است که فردی که می گوید من هم در شرایط نا مساعد ممکن است مرتکب قتل بشوم به همین دلیل این جنبه پست را در قسمت خوداگاه خود می اورد و احتمال می دهد که ممکن است قاتل شود پس کارهایی برای پیشگیری از این عمل را انجام می دهد ولی اگر مطمعن باشد که قتل نمی کند به خودش این اطمینان را می دهد که هرگز قاتل نخواهم شد پس کاری برای پیشگیری از قتل مانند کنترل خشم انجام نمی دهد؛ زیرا باور دارد در نهایت اتفاقی نخواهد افتاد .

سایه های درونی روی ازدواج، افسردگی و شخصیت و هر نوع بعد دیگر از زندگی ما تاثیر نامطلوب می گذارند.

سایه شخصیت یک کهن الگو است ؛کهن الگوی سایه در همه انسان ها در طول تاریخ تکرار و تکرار خواهد شد.

کتاب هایی بسیار ناب در این باره وجود دارد مانند:جوجه اردک زشت درون ،تاثیر سایه،اسرار سایه،طلای درون،چرا حال انسان امروزی خوب نیست و سایه ات را مالک شو.

سایه شخصیتی چیست؟

سایه شخصیت تعارض بین انچه که هستیم و انچه که دوست داریم باشیم است که دلیل اصلی کشمکش های انسانی است.

در واقع دوگانگی مرکزی ترین تجربه زندگی هر فردی است مانند زندگی و مرگ،خیر و شر،امید و تسلیم که در زندگی همه وجود دارند.

اگر شجاعت را می شناسیم به این دلیل است که با ترس مواجه شده ایم اگر میتوانیم صداقت را تشخیص دهیم به دلیل اشنایی ما با دروغ و فریبکاری است با اینکه همه اینها را می دانیم اما این طبیعت دوگانه خود را انگار می کنیم و فقط تمایل داریم جنبه های خوب ان را نشان دهیم .

تاثیر سایه در زندگی ما انکار ناپذیر است اگر ما تصور کنیم که فقط در یک سوی این دوگانگی قرار داریم ممکن است این سوال ذهن مارا مشغول کند که چرا از زندگی خود کاملا راضی نیستم. چرا با اینکه به موفقیت های بسیاری دست پیدا کرده ام نمی توانم قدرت و شجاعتی داشته باشم که نیت های خیر خود را با تصمیماتی قدرتمند عملی کنم؟

چرا درگیر رفتارهایی می شویم که برخلاف سیستم ارزشی ما هستند؟

چرا میترسیم که با سایه درون خود روبرو شویم؟

زیرا ما شرطی شده ایم که از مواجهه با ان بترسیم وقتی در حال فکر کردن به افکار منفی و غیر قابل قبول خود هستیم سریع خود را از ان فکر خارج می کنیم.هر قدر هم که تلاش کنیم نمی توانیم از این بعد وجودمان خارج شویم  فقط با فرار کردن به او قدرت می بخشیم. وقتی که سایه درون خود را سرکوب کنیم تصور می کنیم او را کنترل می کنیم اما در واقع او است که ما را کنترل می کند و با سرکوب کنترلش  بر ما بیشتر می شود. در این حالت سایه ها به ما می گویند چه بپوش و چه بخور و چگونه رفتار کن و حتی با چه کسی ازدواج کن و اینگونه مارا از تصمیم های دلخواه و اگاهانه محروم می سازند.فقط درصورتی می توانیم خود را از کنترل سایه ها خارج سازیم که دوگانگیمان را بپذیریم و اگر ویژگی های خوب و بد خود را نپذیریم اثر سایه مارا غافل گیر می کند.

شناخت و مالک شدن سایه بزرگ ترین موهبت زندگی ماست .

سایه ای که سالهاست ان را به زور ناگشوده باقی گذاشته ایم مانند جعبه پاندورا پر از رازهایی است که می ترسیم هر لحظه همه چیز هایی را که دوست داریم و بریمان قابل اهمیت است نابود کند.

و اگر شجاعت داشته باشیم و در ان را باز کنیم متوجه می شویم انچه درون ان است قدرتی دارد که زندگی مارا به طور بنیادین تغییر دهد.

پذیرش سایه این اجازه را به ما می دهد که به دور از شرمساری و خجالت خود واقعی مان را بپذیریم و عواطف و احساسات خود را از اسارت رهایی بخشیم و رویاهایمان را محقق کنیم.  

زمانی که شخصیت ما در کنترل سایه در می آید

اگر با قدرت سایه روبرو نشویم و ان را سازمان ندهیم سایه می تواند زندگی و دنیای مارا کاملا ویران کند وقتی که نتوانیم عادت ها و ویژگی های منفی خود را بشناسیم هنگامی که در استانه پیشرفت هستیم سایه ای که خود را در این مدت قدرتمند کرده است ناگهان خود را بروز می دهد و سپس برنده می شود.

وقتی در هنگان صحبت با فرزندانمان خشمی نامتناسب بروز می دهیم سایه پیروز می شود .تا زمانی که انچه که هستیم را نپذیریم سایه قدرت گرفتن شادمانی مان را دارد و مانع رسیدن ما به برترین اهدافمان می شود.

چرا و چگونه سایه را به قسمت هشیار شخصیت خود وارد کنیم؟

ما مانند تمام حیوانات غرایزی برای سکس و تجاوز داریم،اما برای انطباق با روحیه اجتماعی امروزی،تمایل به سرکوب انهارا داریم.

مثلا ترس خود را سرکوب می کنیم و برای ادامه زندگی ان را به ناخوداگاه می فرستیم.

بسیاری از معتادان و مجرمین توسط سایه خود هدایت می شوند و حس یک جنگ داخلی را درون خود تجربه می کنند .در اکثر این مواقع این سایه است که درمبارزه با معیار های اخلاقی و سوپر ایگو پیروز می شود .افراد یک لحظه به خود می ایند و می خواهند زندگی سالمی داشته باشند و اما لحظه دیگر سایه اگاهی egoرا باطل می کند و انها با اشتیاق زیاد به دنبال مصرف،تجاوزو اعمال ناشایست می روند.پس ما باید از سایه هایمان اگاه باشیم تا قربانی انها نشویم.

ان چیزی که عموما در زندگی هر کدام از ما رخ می دهد در مقابل چیزی قرار دارد که ما از ان فرار می کنیم و میترسیم. اگر سایه ها برایمان ناشناخته باقی بمانند میترسیم درون ان چیزهایی باشد که چیزهای دوست داشتنی زندگی مارا از بین ببرند.

فردیت و کار با سایه

هر صفتی که ما انرا در دیگران میبینیم و از ان احساس بیزاری می کنیم سایه ما را تشکیل می دهد.

کار با سایه یکی از اصلی ترین ملزومات فرایند فردیت است.

یونگ معتقد بود برای اینکه شما تبدیل به یک فرد شوید یعنی جزئی از کل که بازتاب دهنده یک کل است حتما می بایست کار با سایه را انجام دهید .کار با سایه سبب افزایش اگاهی و بسط هشیاری در فرد می شود.برای نمونه شخصی از یک فرد دیگر کاملا بدش می اید ؛وقتی که شما از او در رابطه با این بیزاری می پرسید میگوید(چون فرد بی حال بی مسئولیت و تنبلی است از او بدم می اید.

در نهایت باید علت بیزاری در درون خود را پیدا کنیم:

وقتی در گذشته فردی می رویم و ان را مورد بررسی قرار می دهیم متوجه می شویم که او در گذشته خود را فردی تنبل و بی مسئولیت می دانسته یا بقیه اینطور راجع به او تصور می کردند و این قضاوت ها باعث شده او نیز خود را فردی بی مسئولیت و تنبل بداند .

حال از جایی که این شخص رابطه بدی با این بخش از گذشته اش دارد وقتی با افرادی روبرو می شود که او را از راه فرافکنی به یاد گذشته اش می اندازند دوری می کند و بیزار است .

در اصل او از کسانی که به او تنبل و بی مسئولیت می گویند بدش می آید زیرا که رابطه اش با بخشی از وجودش خوب نیست  و ان را به عمق ناهشیارش وا پس زده. در نهایت این را به یاد داشته باشیم که ما نباید جنبه پست زندگی خود را زندگی کنیم اما باید ان را به رسمیت بشناسیم.

تالار بحث و گفتگو در مورد سایه

تهیه کننده: گلناز حشمتیان

تعیین وقت مشاوره حضوری و تلفنی
مرکز مشاوره ذهن زیبا
۰۵۸-۳۲۲۱۱۵۸۱
۰۹۳۳۶۰۴۳۲۰۳

نوشته های مرتبط

۵ Comments

  1. از دیدگاه کارل گوستاو یونگ، انسان ها علاوه بر ضمیر ناخودآگاه شخصی یا فردی، بخش مشترک دیگری به نام ناخودآگاه جمعی یا فرافردی دارند. محتویات این بخش از روح و ذهن را کهن الگو ها تشکیل می دهند. یکی از این کهن الگو ها که نزدیک ترین چهره به ناخودآگاه شخصی و خودآگاهی ست، «سایه» نام دارد. کهن الگوی سایه، قسمت منفی و حیوانی، غریزی، زشت، نفرت انگیز و ناپسند آدمی ست. چیزی است که همه انسان ها مایل اند آن را از دیگران مخفی کنند. در این مقاله، پس از نگاهی کوتاه به مکتب روانکاوی یونگ، به تحلیل و تشریح کهن الگوی سایه پرداخته شده است و با در نظر گرفتن دو نقش مثبت و منفی برای سایه، چنانکه یونگ در نظریاتش تحلیل کرده است، در آغاز واژگان و در مرحله بعد مفاهیم و مفردات مربوط به این شاخصه در زبان مولانا و سرانجام، رمزهایی که در غزلیّات شمس آمده و با این کهن الگو قابل تطبیق است، بررسی شده است. با توجه به شواهد و نتایج حاضر در متن، جنبه منفی سایه با واژگانی چون گرگ، روح حیوانی و… ، مفاهیمی مانند «وجود نداشتن جان بی سایه»، «جان کژ اندیشه و یا بد اندیشه» و رمزهایی همچون نفس، دزد، فرعون، سگ، اشتر کین دار و غول نمایان شده است. در پایان، بخش کوتاهی به وجه مثبتی که شناخت این کهن الگو به دنبال دارد، در غزلیّات، اختصاص داده شده است. بارزترین ویژگی سایه در این مورد، خودشناسی و خداشناسی است.

  2. سایه کهن الگو یا سایه­ های درونی به شکل عجیبی روی ساختار روان و تصمیم­ گیری در رابطه با ازدواج، افسردگی، شخصیت و هرنوع بعد دیگری از زندگی انسان تاثیر می­گذارد.

  3. سایه بخش واقعی وجود است، که با سرکوب آن فرد خود را از تعادل شخصیت محروم می کند. هرچه سایه یا همان جنبه‌ی حقیر و وحشی وجود خود را نادیده بگیرد، پرنگ تر، قوی تر، وحشی تر و بزرگ ترمیشود.

Comments are closed.