یک متخصص جوان در رشتۀ غدد درون ریز نسبت به پاسخ جنگ یا گریز کنجکاو شد و آن را به تفصیل بررسی کرد هانس سلیه با قرار دادن موش ها در معرض فشارزاهای روانی – عواملی که توان ایجاد فشار روانی را دارند – توانست تغییرات فیزیولوژیکی بدن را نشان دهد سلیه نتیجه گرفت که صرف نظر از منشاء فشار روانی بدن به یک شیوه واکنش نشان میدهد موش های او دچار گستردگی اساسی درقشر غدد آدرنال ، انقباض یا آتروفی تیموس طحال گره های لنفاوی و سایر ساختارهای لنفاوی از بین رفتن تقریباً تمامی سلول های ائوزونوفیل نوعی سلول خونی ،سفید زخم های خونریزی کننده در آستر معده و اثنی عشر» شدند. تحقیق سلیه نخستین بار در کتاب کلاسیک او با عنوان «فشار روانی زندگی چاپ شد وی واکنش در برابر فشار روانی را در یک فرایند سه مرحلهای موسوم به نشانگان انطباق عمومی خلاصه کرد:

مرحله اول – واکنش اخطار بدن تغییراتی نشان میدهد که ویژگی مواجهه اولیه با فشارهای روانی است. همزمان با آن مقاومت کاهش مییابد و اگر فشارزای روانی به قدر کافی قوی باشد (مثل سوختگی های شدید سرما و گرمای شدید) ممکن است به مرگ نیز منجر شود.

مرحله دوم – مقاومت : اگر مواجهه با فشارزای روانی متناسب با سازگاری ادامه پیدا کند، به دنبال آن مقاومت اتفاق میافتد علائم بدنی خاص واکنش اخطار بالاخره ناپدید میشوند و مقاومت از‌ حد طبیعی بالاتر می رود.

مرحله سوم – فروپاشی به دنبال مواجهه مستمر با همان فشارزای روانی که بدن با آن سازگار شده بود. در نهایت انرژی تطابق تمام میشود و علائم واکنش اخطار دوباره پدیدار میشود اما این بار این علائم غیر قابل برگشتاند و فرد می میردهانس سلیه فشار روانی را پاسخ غیر اختصاصی بدن به هر تقاضای تحمیل شده بر آن تعریف می کند این فشار روانی وقتی دستاوردهای خوب دارد به فشار روانی مفید موسوم است که باید به آن عادت کنیم مثل ترفیع شغلی و وقتی دستاوردهای آن بد است ناراحتی نام دارد که باید با آن سازگار شویم (مثل مرگ فرد مورد علاقه اما هر دو از لحاظ فیزیولوژیکی تجربۀ یکسانی هستند. سلیه واقعاً به حقایق تازه ای دست یافته بود تحقیق او از آنچنان جذابیت و اهمیتی برخوردار شد که پیروان زیادی پیدا کرد یکی از آنها اتی دبلیو سایمنز بود که پیشرفت خود را در زمینه بیماریهای روان تنی در کار کلاسیکش به نام مغز جسور ،انسان منعکس کرد سایمنز ادعا کرد که مغز انسان به ویژه بخش داینسفالون از رشد لازم برای پاسخگویی به فشارزاهای روانی نمادین زندگی قرن بیستم بازمانده است. به عنوان مثال او مدعی شد وقتی عزت نفس ما تهدید میشود، مغز بدن را با پاسخ جنگ یا گریز آماده می.کند اگر تهدید به عزت نفس معلول ترس از خجالت زده شدن از سخنرانی در مقابل عموم باشد نه جنگ و نه ،گریز هیچکدام واکنش های متناسبی نیستند در نتیجه بدن خود را از لحاظ فیزیولوژیکی آماده کرده است تا کاری انجام دهد که به دلایل روان شناختی از آن نهی میشود. ماحصل فشار روانی ،غیر معمول تحلیل قوای بدن است که امکان دارد به بیماری روان تنی منجر شود. سایر محققان با تکمیل کار کانن سلیه و سایمنز و دیگران سعی کردند رابطه فشار روانی و فرایندهای بدنی را روشن تر کنند با حصول این درک بیماریهای همراه با فشار روانی و چگونگی پیشگیری از آنها بهتر شناخته شدند. به عنوان مثال دکتر هارولد ولف کنجکاو شد که چرا از هر صد زندانی جنگ که در جنگ جهانی دوم به وسیله آلمانیها نگهداری میشدند یک نفر قبل از آزادی میمیرد حال آنکه این رقم در اردوگاه های ژاپن از هر ۱۰۰ نفر ۳۳ نفر بوده است با ثابت نگه داشتن متغیرهای تغذیه و طول مدت اسارت در می یابیم که فشار عاطفی اسرای جنگی اردوگاه های ژاپن بیشتر از اردوگاه های آلمانی بوده است.

یکی دیگر از شیوه های کارآمد آرام شدن که دقیقاً بررسی شده است شیوۀ منقبض و سپس شل کردن عضلات است به نحوی که محل تنش عضلانی را پیدا کنیم و در صورت تمایل آن را رفع کنیم این شیوه که به آرامش پیشرونده موسوم است به وسیلهٔ دکتر ادموند جاکوبسن ۱۷ پایه گذاری شد. وی متوجه شد بیماران آرمیده روی تخت با وجود ظاهر آرام هنوز تنش عضلانی دارند نتیجه گرفت که تنشهای عضلانی بیماران تابع تکانه های عصبی است که به عضلات فرستاده و مزاحم بهبود میشوند. گاهی اوقات آرامش پیشرونده را آرامش عصبی عضلانی مینامند که شامل مجموعهای ساختمند از تمرینهاستبه افراد می آموزد تنش عضلانی غیر ضروری را کاهش دهند.

هرچند پاسخ آرمیدگی بنسون به عنوان شکلی از ،مراقبه در سال های ۱۹۷۰ عمومیت یافت اما مراقبه از زمان های خیلی دور مطرح بوده است. در واقع سابقه آن به دو هزار سال قبل باز میگردد. (یوگی و ذن) مونگ های هند نخستین مراقبه گرانی بودند که باید از لحاظ علمی بررسی شوند. نتیجه این مطالعات بیانگر اثر تدریجی مراقبه حالت مثبت رخوت و آرام سازی بر بسیاری از فرایندهای بدنی مثل ضربان قلب تنفس و تنش عضلانی و فرایندهای دیگر میباشد که کمتر از آنها صحبت شده است. برای مثال ترسه براوس ۳ گزارش داد که یوگی های هند میتوانند ضربان قلب خود را کنترل کنند آناند و همکاران، تغییر امواج مغز را به هنگام مراقبه نشان دادند. کاساماتسو و هیرایی یافته های روانی آناند را تأیید کردند و آنها را شرح دادند گولمن و شوارتز مراقبه گرها را از لحاظ روانی با ثبات تر از افرادی یافتند که مراقبه نمیکردند.

تیم های تخصصی مرکز مشاوره ذهن زیبا

زوج درمانی
خانواده درمانی
روانکاوی
بازی درمانی
درمان کودک و نوجوان
۰۹۳۳۶۰۴۳۲۰۳
۳۲۲۱۱۵۸۱

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *