هیجان ها ،خلق و اختلالات روان شناختی

اغلب اختلالات روان شناختی با هیجان های نامتناسب و یا نقص دیده تجارب هیجانی یا تظاهر هیجانی ایجاد میشود. به عنوان مثال مشکلاتی در خلق که در افسردگی روی میدهد غمگینی عمیق و (طولانی و مانی شعف و شور نامتناسب و طولانی بخشی از اختلالات خلق هستند و اسکیزوفرنی میتواند شامل عاطفه سطحی نقص در تظاهر هیجان باشد. بیشتر بعضی اختلالات تجزیه ای که بعضی اختلالات شامل تجزیه به هنجاری فرایندهای ذهنی یکپارچه ،است شامل فقدان تجارب هیجانی است روان شناختی همچون آنهایی که شامل سطوح بالای ترس یا اضطراب ،هستند اغلب به همراه با هیجان ها یا خُلق هستند. و با زمینه ای که در آن حاصل شده اند تناسبی نداری ما همه ممکن است اگر با یک ماشینی که از کنترل خارج شده و به سوی ما میآید دچار اضطراب و ترس بشویم اما همه ما همان سطح اضطراب یا ترس را از داشتن یک ،ارائه دیدن یک عنکبوت نخواهیم داشت.


علاوه بر این اختلالات روان شناختی ممکن است ناشی از مشکلاتی در تنظیم هیجان باشد همچون ناتوانی در پایین آوردن اضطراب زمانی که شدتش نامتناسب .است مشکلاتی در تنظیم هیجان ها و افکار و رفتارهای مرتبط میتواند منجر به سه نوع مسئله مسایل بیرونی سازی شده که با کنترل خیلی کم هیجان و رفتارهای ،مرتبط همچون پرخاشگری و رفتارهای اخلالگر مشخص می شود. آنها مسائل بیرونی سازی شده نامیده میشود. چون اثرات اولیه آن بر روی دیگران و محیط است مسائل درونی سازی شده که با تجارب درونی منفی مشخص میشود همچون اضطراب انزوای اجتماعی و افسردگی منظور اثر اولی هاش بر روی خود مشکلات فرد است تا بیرون سایر مسایل که شامل مسائل رفتاری و هیجانی است که با این طبقه بندی ها مناسب نیست. طبقه دیگر شامل اختلالات خوردن و اختلالات یادگیری است مشکلات مهم در تنظیم هیجان میتواند در دوران کودکی و حداقل در دوران بزرگسالی شروع شود و اساس بعضی اختلالات را پی ریزی بکند بعنوان مثال اختلالات شخصیت صفات شخصیتی ثابت غیر انطباقی و غیر قابل انعطاف است که ناشی از پریشانی یا بد کار کرد.

پایه های مغزی هیجان

هیجان یک پاسخ روان شناختی همچنین یک پاسخ عصب شناختی نیز است. ما میتوانیم در باره جنبه های روان شناختی هیجان با ملاحظه کردن این که چگونه آن از کارکرد مغز حاصل میشود بیشتر یاد بگیریم. بعنوان مثال، پژوهش توسط ریچارد دیویدسون و همکارانش که بر روی فعالیت الکتریکی مغزی کار کردند، مشخص ساختند که دو نوع کلی هیجانهای انسان، هیجان های روی آوری و هیجانهای اجتناب هر یک متکی به سیستم خودشان در مغز هستند. هیجانهای روی آوری هیجانهای مثبت هستند همچون عشق و شادکامی و به فعال شدن لوب فرونتال چپ بیشتر از راست تمایل دارند هیجان های ،اجتناب هیجان های منفی هستند، همچون ترس و نگینی و تمایل به فعال شدن لوب فورنتال راست بیش از چپ وجود دارد.
پژوهشگران همچنین یافتند افرادی که در کل فعالیت بیشتری در لوب فرونتال چپ دارند بیشتر خوشبین تر هستند از افرادی که فعالیت بیشتری در کل در راست دارند این مهم است چون افسردگی با فعالیت نسبی پایین در لوب فورنتال چپ به عنوان نتیجه حاصل از یادگیری یا با احتمال بیشتری ترکیب هر دو بعضی افراد به طور سرشتی بیشتر احتمال دارد هیجان های مثبت در حالی که سایرین احتمال بیشتری دارد هیجانهای منفی را تجربه بکنند.
جوزف لدو (۱۹۹۶) پیش تر مطرح ساخته است که سیستم های مغزی متفاوت در هیجان های متفاوت سهم دارند.
این برای آسیب شناسی روانی و درمان مهم است چون بعضی از این سیستم ها خارج از هوشیاری قرار دارند و به راحتی به صورت ارادی قابل کنترل نیستند. در عوض، سیستم های مغزی دیگر متکی بر تعبیر هوشیار محرک ها یا رویدادها هستند لدو معتقد است که بعضی سیستم های مغزی که هیجان ها را در بر دارند شبیه بازتاب ها عمل میکنند مستقل از تفکر یا تعبیر هوشیار بعنوان مثال، ترس شامل فعال شدن جسم ادامه، اما نه ضرورتاً هر تعبیر شناختی محرک ها است هیجان های دیگر همچون گناه وابسته به فرایندهای شناختی است.
چرا تفاوت؟
در گذشته تحولی ترس ممکن است اهمیتی برای بقا داشته است علامت دهی وجود خطر فوری و داشتن امتیازاتی برای عمل سریع سیستم مغزی برای شناسایی اشیایی که میتوانند ترس ایجاد بکنند. گناه متفاوت است. هم از لحاظ پیامدها که می تواند شدتش کمتر از رویدادهای ایجاد کننده ترس باشد و همچنین پیامدهای عامل رویدادهای گناه ممکن است مثل ترس فوری نباشد.

خُلق و خو (سرشت)

خلق و خو به طور نزدیکی با هیجان در ارتباط است سرشت اشاره به انواع جنبه های شخصیت دارد که حالت هیجانی و واکنش پذیری هیجانی شخص را منعکس میکند شامل سرعت و قدرت واکنشها به محرک ها است بخش زیادی از خلق و خو فطری است و بر روی رفتار در دوران کودکی اولیه تاثیر دارد و حتی در دوران نوزادی خلق و خو به دو دلیل در حوزه بررسی اختلالات روان شناختی مورد توجه است ،نیگ (۲۰۰۶) اول ممکن است بخشی از اسیب پذیری عصب شناختی برای اختلالات معین ،باشد ،داشتن خلق و خوی

خاص ممکن است شخص را بویژه به اختلال روان شناختی خاص مستعد کند به عنوان مثال افرادی که به طور سرشتی از لحاظ هیجانی واکنشی تر هستند بیشتر احتمال دارد اختلالات روان شناختی مرتبط با سطوح بالای اضطراب را داشته باشند.
دوم ممکن است که در بعضی موارد اختلال روان شناختی صرفاً فرم شدید یک نوسان خلق و خو باشد به عنوان مثال بعضی پژوهشگران بر این باورند که ترس مرضی اجتماعی یک طیفی است با کمرویی اما فرم شدید آن کمرویی شامل هیجان های کناره گیری و فقدان اجتماع پذیری است و بعنوان یک سرشت در نظر گرفته میشود می شوری شواهد بیشتری نشان میدهد که ژن ها به طور قوی در خلق وخو سهم دارند؛ در حقیقت بعضی پژوهشگران گزارش کردند که ژن ها علت در حدود نیمی از تغییر پذیری در خلق و خو هستند پژوهشگران بعضی جنبههای خلق و خو با ژن های خاص را مطرح ساخته اند همچون ژن هایی که برروی گیرنده های
ی و مسائل انتقال دهنده عصبی دوپامین تأثیر دارند و یک ژن درگیر در تولید سروتونین و نشان داده اند که این ژنها میتواند بر افسردگی و کنترل تکانه ها تأثیر بگذارد نشان داده شده است بر واکنش پذیری هیجانی تأثیر دارد.
ژن هایی که بر گیرندههای دوپامین تأثیر میگذارند همچنین به هر حال این ژنها اثرات قوی تری بر کودکانی
که در محیط های خانوادگی آسیب را پرورش مییابند دارد چنانکه قبلاً متذکر ،شدیم اثرات ژنها نیازمند این است که درون بافت محیط های خاص مورد ملاحظه قرار بگیرد.

تیم های تخصصی مرکز مشاوره ذهن زیبا

زوج درمانی
خانواده درمانی
روانکاوی
بازی درمانی
درمان کودک و نوجوان
۰۹۳۳۶۰۴۳۲۰۳
۳۲۲۱۱۵۸۱

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *