تهیه کننده :یاسمن هاشمی

نظریه های بی‌حرکتی

این نظریه بر اساس مشاهدات پاولو استوار است که یک حیوان تنها زمانی شانس زنده ماندن دارد که به منظور فرار از دیده شدن بی حرکت بماند هیپنوتیزم اجدادی توسط میرز باز سازماندهی شده است چنان که مورد تاکید واقع شده هیپنوتیزم قابل مقایسه با بازتاب بی حرکتی حیوانات به هنگام مواجهه با شرایط ایجاد کننده ترس بوده است گرچه در حیوانات متفاوت است . بازتاب بی‌حرکتی عمدتاً ناشی از عوامل بدنی و غریزی ایجاد شده توصیف گردیده است . در انسان این موضوع ناشی از تعامل این عوامل با معنی تجربی نمادها و واژه هاست افزون بر آن هیپنوتیزم در انسان و حیوان به این دلیل که تلقین مکرر در حیوان آمادگی هیپنوتیزمی را کاهش می دهد در حالی که در انسان موجب افزایش آن می شود قابل مقایسه نیست به صورت کلی یک محرکی نیرومند مانند ترس ناگهانی موجب می شود که حیوانات معین و انسان دستخوش بی‌حرکتی گردند . این مفهوم منجر به نظریه تظاهر به مرگ در هیپنوتیزم شده است . به همین ترتیب هیپنوتیزم به عنوان« یک حالت آمادگی برای عمل هیجانی به دلیل افزایش تاثیر مغزی به عنوان یک پدیدآیی بالا برنده تعریف نشده است با این وجود در موجودات حیوانی همواره به شکل انواع متفاوت ظاهر می شود ».

هیپنوتیزم به عنوان حالتی از هیستری

شارکو معتقد بود هیپنوتیزم به عنوان نشانه های مرضی هیستری تلقی می شد . اما این فرضیه غیر منطقی است زیرا آمادگی برای هیپنوتیزم معلول یک آسیب شناختی نوروتیکی نیست بلکه افراد بهنجار نیز در واقع مستعد هیپنوتیزم شدن هستند گرچه افراد هیستریایی تلقین پذیر تر از افراد بهنجار هستند ولی این موضوع لزوماً دال بر آن نیست که تلقین پذیری افزایش یافته نشانی از هیستری است .

نظریه های روانی فیزیولوژیایی

بعضی از محققان ساختارهای رتیکولار هیپوکامپ وزیر قشری مغز را که میانجی ارتباط ها هستند درگیر و مسئولی هیپنوتیز می دانند اگر هیپنوتیزم معلول انتقال مجموعه‌ای از عملکردهای عصبی است چه چیزی موجب ایجاد آن می شود؟ اگر معلول کاهش جریان خون مغزی است بنابراین باید افرادی که دچار کاهش جریان خون مغز هستند مستعد هیپنوتیزم شدن باشند سرانجام اگر جریان خون مغزی در خلال هیپنوتیزم کاهش می یابد به جای خواب گردی غش و ضعف باید ایجاد شود . نظم بندی های خاص تر معتقدند که هیپنوتیزم معلول عوامل روانی فیزیولوژی گیاهی نیروی میدانی روانی جنبشی و میدان های الکترومغناطیسی نوسانی است .

فعالیت فکری حرکتی و نظریه منع شدگی:

بسیاری از محققان بر این باورند که تاثیرات تلقین پذیری نتیجه‌ای هستند از عمل و منع فکری حرکتی و اینکه تلقین پذیری دقیقا تجربه‌ای است ناشی از تصوری که توسط فعالیتهای فکری حرکتی به صورت واقعیت جلوه گر شده است گرچه این نظریه تا حدی به عنوان تبیینی برای واکنش های بدنی و حتی برای بعضی از واکنش های روانشناختی به حساب می آید که در خلال هیپنوتیزم رخ می نمایند اما برای تبیین تمام واکنش های پیچیده روانشناختی که در خلال هیپنوتیزم ظاهر می شوند درست نیست .

نظریه از هم گسستگی و تا گسستگی

طی سالهای متمادی این باور وجود داشت که فردی این تیم شده در یک حالت از هم گسستگی یعنی نواحی معین رفتار از جریان اصلی آگاهی جدا شده‌اند . بر اساس این نظریه کنترل ارادی متوقف می شود و در نتیجه فرد تنها به صورت رفتار خودکار و در سطح بازتابی پاسخ می دهد اگر نظریه از هم گسستگی دارای اعتبار است بنابراین فراموشی نباید از طریق تلقین های هیپنوتیزم کننده از بین برود افزون بر آن فراموشی همواره باید به صورت خود به خودی به وقوع بپیوندد هیپنوتیزم به عنوان گسستگی « آگاهی از اکثر رویدادهای حسی و به ویژه حوادث عصبی که به وقوع می پیوندند توصیف شده است » از هم گسستگی نه تنها ویژگی‌های مشخص هیپنوتیز نیست بلکه در بسیاری از حالات تغییرات یافته هوشیاری ازقبیل خواب و رویا حالات خواب آلودگی « هیپنوتیزم ناشی از داروهای روان گردان » حالات خیال پردازی گسستگی یا دیگرسان بینی خود که در بسیاری از مراسم عبادی مذهبی و بسیاری از سایر پدیده های روانی نیز ملاحظه می شود وجود دارد . هیلگارد دریافت که نظریه از هم گسستگی پیر ژانه می‌تواند به صورت نظریه از هم گسستگی جدید و یافته ای اصلی مورد توجه قرار گیرد هرچند این نظریه یک نظریه نهایی نیست هیلگارد خاطرنشان می سازد که ایگو طبیعی نیازهای ما را کنترل و مراقبت می کند اجازه می‌دهد که رفتار های قابل قبول اجتماعی و انتخاب های معقول صورت پذیرند با این وجود او خاطرنشان می سازد که جریان‌های دیگری در خارج از چنین کنترل طبیعی به وقوع می پیوندند که در مواقعی می توانند همزمان با آنها عمل کنند ‌.

هیپنوتیزم به عنوان یک حالت خلسه ای

محققان متعدد بر اندیشه هیپنوتیزم به عنوان یک حالت یا خلسه تکیه کردند اکثر این محققان وجود یک حالت هیپنوتیزمی را مورد تایید قرار داده‌اند هیپنوتیزم بر اساس نظر این محققان مربوط است به یک مولفه توانایی یا یک « صفت برای پاسخ‌دهی هیپنوتیزمی» که در آن پاسخ دهی نوسانی شناخته شده است .برای جدا ساختن پاسخدهی به خواست های هیپنوتیزم کننده از انواع رفتارهایی که به روشنی با حالت هیپنوتیزم همراه اند اورن به صورتی ماهرانه گروهی از آزمودنی های پاسخ دهنده بالا (واقعی) را با گروهی از آزمودنی های تاثیر ناپذیر ( وانمود کنندگان پذیرش دستورات )مقایسه کرده است آزمودنی های واقعی تحمل بیشتری نسبت به درد نشان دادند مستعد انجام اعمال پس هیپنوتیزمی بودند و خیلی آهسته از هیپنوتیزم خارج می شدند در حالی که آزمودنی های تاثیر ناپذیر با تلقین خیلی سریع از هیپنوتیزم خارج می شدند

نظریه های نقش بازی کردن و غیرحالتی

یک نظریه ابراز می‌دارد که هیپنوتیزم معلول کوشش هدف گرا در یک سطح ناهوشیار است هیلگارد یک نظریه تعاملی رشد ارائه داده که عبارت است از توانایی آزمودنی برای وانمود سازی یک نقش و صرف نظر کردن از جهت گیری واقعیت از طریقی که رابطه بین شخصی خود با درمانگر را تعامل می بخشد در اینجا فرد باید به اهمیت رابطه خوب توجه نماید بعضی از نظریه پردازان بر رفتار هیپنوتیزمی به عنوان روابط اجتماعی و بین شخصی تاکید می ورزند در حالی که بعضی دیگر معتقدند که آزمودنی نقش بازی می کند یعنی او در حالتی عمل می کند که باور دارد یک شخص هیپنوتیزم شده عمل خواهد کرد نظریه پردازان نقش بازی کردن انکار نمی کنند هیپنوتیزم وجود دارد ولی باور دارند که رفتاری هیپنوتیزمی می تواند به عنوان عوامل قبلاً ذکر شده به ویژه اهمیت انگیزه و تصورات هدف گرا به حساب آید ‌ .
به باور عده‌ای از محققان هیپنوتیزم بیش از تلقین پذیری فی نفس است حتی اگر این حالت دربرگیرنده میزانی از نقش بازی کردن باشد ‌ . اگر هیپنوتیزم به تنهایی معلول نقش بازی کردن باشد لازم است که افراد سیکونوروتیک به طور معمول بهترین آزمودنیها باشند مثلاً افراد چند شخصیتی که بازیگر نیستند به راحتی از یک نقش به نقش دیگر می روند .

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *