تهیه کننده : یاسمن هاشمی
مردمان گرفتار اختلالات هیجانی به شدت افسرده اند یا دیوار شیدایی اند و یا ممکن است مدتی افسرده و مدتی شیدایی باشند . دسته های اختلال هیجان و خلق به این شرح است : اختلالات افسردگی یعنی شخص یک یا چند دوره افسردگی بدون دوره های شیدایی دارد ؛ اختلالات دوقطبی به این معناست که شخص بین دوره های افسردگی و شیدایی نوسان میکند و معمولا بین هر دو دوره حاد بیماری یک دوره بهنجاری وجود دارد . اینکه شخص فقط دوره های شیدایی بدون سابقه افسردگی داشته باشد بسیار کمیاب است .
افسردگی
افسردگی اختلال هیجانی پیچیده است که مانند اضطراب نوع خفیف و میانه آن را اغلب افراد در بعضی از شرایط زندگی تجربه کرده اند . افسردگی جزء هیجان های اصلی چون عشق و غم نیست بلکه شامل موقعیت های کلیتری است که خود هیجانات مختلف را دربر میگیرد . درواقع افسردگی شامل غمگینی ، هیجان های خود منعکس کننده چون شرمساری است . افسردگی غالبا با درنظر گرفتن پنج دسته خصیصه تعریف میشود :
۱) غمگینی و خلق بیعاطفه
۲) خودپنداشت منفی شامل سرزنش گری و خو شرمنده سازی
۳) تمایل اجتناب از دیگران
۴) کاهش خواب و اشتها و تمایل جنسی
۵) تغییر در میزان فعالیت ، معمولا همراه با خواب آلودگی و گاه آشفتگی .
تحت این ویژگی های معمولا بین افسردگی روانازردهوار (neurotic depression) و افسردگی روان گسستهوار ( psychotic depression ) تمایز قائل میشوند . بدین ترتیب که افسردگی روانگسستهوار در تمام جنبه ها از افسردگی روانآزردهوار شدیدتر و وخیم تر است و همراه با ویژگی های هذیان نیز تجربه میشود .
بروز نشانه های خفیف افسردگی درواقع پاسخ طبیعی به فشارهای زندگی است . افسردگی تنها زمانی نابهنجار تلقی میشود که در عملکرد بهنجار اختلال ایجاد کند و هفته ها بدون وقفه ادامه یابد . اختلالهای افسردگی نسبتا شایع هستند و حدود ۱۷٪ مردم در طول زندگانی یکی دوره افسردگی حاد پیدا میکنند .
هرچند افسردگی به عنوان اختلال واحد در « هیجان و خلق » شناخته میشود با این حال عملا چهار مجموعه نشانه و علامت در آن وجود دارد . علاوه بر نشانه های هیجانی و خلقی نشانه هایی در زمینه های شناختی ، انگیزشی و جسمی و فیزیکی در آن مطرح هست :
نشانه های شناختی ( نگرش منفی به خویش ، یأس و ناامیدی ، اختلال حافظه و تمرکز و گمگشتگی ) نشانه های هیجانی / خلقی ( اندوه و غم ، ناشاد بودن ). نشانه های جسمانی ( تغییر اشتها و خواب ، خستگی ، افزایش روان رنجوری و دردمندی ). نشانه های انگیزشی ( فعل پذیری ، بیابتکاری و عدم پیگیری و استمرار در کارها )
غالب مردم افسرده گزارش میدهند که نسبت به چیزهایی که قبلاً رضایتآفرین و خشنودکننده بود کششی احساس نمیکنند ، بسیاری از آنها میگویند علاقه و محبت به مردم دیگر را از دست داده اند . در این گونه مردم اعتمادبهنفس بسیار کم میشود ، خود را نالایق و ناشایست میدانند و خود را بخاطر خطاهایشان سرزنش میکنند . میزان انگیزش آنها کاهش مییابد .
یکی از بررسی ها درباره مردمان گرفتار افسردگی شدید نشان داد که طی یک دوره نه ساله فقط در ۲۷٪ این دورهی زمانی نشانه های افسردگی در آنان وجود نداشت . طبق پژوهش هایی مشخص شد اکثر سی هزار مردی که همه ساله بر اثر خودکشی در آمریکا میمیرند گرفتار افسردگی هستند ؛ زنان حدود سه برابر مردان دست به خودکشی میزنند زیرا میزان افسردگی در آنها به علت اختلال قبل از قاعدگی ، تغییرات هورمونی به دلیل سیکل عادت ماهیانه و بارداری و شیردهی و یائسگی بیشتر است . درمیان عللی که مردم برای اقدامشان به عنوان خودکشی اعلام کردند افسردگی ، تنهایی و بیماری و مشکلات زناشویی فراوان ترین عوامل بودند .
نظریه های افسردگی به موازات نظریه های اضطراب قرار دارند :
الف) روان تحلیل گری :
نظریه فروید بهترین مثال برای رویکرد روان تحلیل گری به افسردگی است .وی مطرح میکند که افراط و تفریط در ارضای نیازهای مرحله دهانی باعث میشود که در فرد یک خودپنداشت بینهایت پیوسته شکل بگیرد . سپس اگر موضوع عشق از دست برود ، فرد از دست رفته تماما درون فکنی میشود و بدین ترتیب احساسات منفی که فرد نسبت به موضوع عشق پیدا کرده به خود برمیگردد و موجب شکل گیری یک خود نفرت انگیز و پرخاشگر میشود . همزمان فرد به علت از دست دادن موضوع عشق دوار احساس گناه میشود سپس کودک در فرایند سوگواری خود را از موضوع عشق جدا میکند . درکسانی که بیش از اندازه وابسته اند ( شخصیت وابسته دهانی دارند ) این فرایند به خودسرزنشگری و خودتنبیهی و در نتیجه افسردگی منجر میشود . درواقع فروید افسردگی را بازگشت پرخاشگری به خود قلمداد میکند . منتقدان این دیدگاه مطرح میکنند که در این نظریه علت افسردگی در کسانی که موضوع عشق خود را از دست نداده اند مشخص نیست چرا عشق مانند پرخاشگری به خود برنمیگردد.
ب) یادگیری :
نظریه های مختلف یادگیری غالبا درمورد افسردگی اینگونه نشریه پردازی میکنند که افسردگی بر اثر فقدان یا کاهش تقویت بوجود میآید یعنی کاهش تقویت به کاهش فعالیت منجر میشود . هنگامی که برای اولین بار افسردگی بروز میابد توجه و همدردی دیگران نیز ممکن است آن را تقویت کند . بانفوذ ترین نظریه در این حوزه مربوط به سلیگمن است .هسته اصلی نظریه وی درماندگی آموخته شده است وی معتقد است پاسخ اصلی فرد به موقعیت تنیدگیزا ، اضطراب است اما اگر فرد به این باور برسد که موقعیت غیرقابل مهار است ، افسردگی جای اضطراب را میگیرد . الگوی سلیگمن از پژوهش های میدانی سرچشمه میگیرد اما بنظر میرسد شباهت قابل توجهی بین این داده ها و داده های انسانی وجود دارد .
ج) فیزیولوژیک :
دونظریه اصلی درباره افسردگی در این حوزه ارائه شده است ، نظریه اول افسردگی را ناشی از اختلال متابولیسم الکترولیتها در نظر میگیرد چراکه کلریدهای سدیم و پتاسیم در نگهداری پتانسیل و مهار تحریک پذیری دستگاه عصبی نقش مهمی دارند . در حالت طبیعی تراکم سدیم در بیرون غشای سلول عصبی و پتاسیم در درون غشای سلول عصبی بیشتر است اما در بیماران افسرده این توزیع دوار اختلال میشود .
نظریه دوم افسردگی را ناشی از بازداری انتقال دهنده های عصبی درنظر میگیرد . بنظر میرسد که این بازداری در دستگاه عصبی سمپاتیک اتفاق میافتد و مربوط به ناقل عصبی نوراپینفرین است . مشکل این حوزه این است که نمیتواند از لحاظ نظری بین عوامل روانشناختی و فیزیولوژیک ارتباط برقرار کند .
نظریه بک مثال خوبی از نظریه های شناختی درباره افسردگی است . با ذکر این نکته که نظریه های شناختی ، افکار و باورهارا علت حالات هیجانی میدانند . بنظر بک فرد هنگامی افسرده میشود که دچار خطاهای منطقی گردد .آنها وقایع را به گونهای تحریف میکنند که موجب خود سرزنشگری میشود . بنابراین افراد افسرده نتیجه گیری غیرمنطقی درباره خود دارند . بک این خطاهای منطقی را در قالب یک طرحواره درنظر میگیرد ، یعنی فرد افسرده تمام رویدادها را بر اساس این طرحواره منفی خودسرزنشگری و خودمم ارزش شماری تغییر میکند . چهار نوع خطاهای منطقی عبارتاند از :
۱) استنباط دلبخواهی (arbitrary inference) هنگامی که شواهد کافی برای نتیجه گیری وجود نداشته باشد .
۲) انتزاع انتخابی ( selective abstraction ) فرد از میان احتمالات بسیار ، تنها براساس یکی از آنها نتیجه گیری میکند .
۳) تعمیم افراطی ( overgeneralization )نتیجه گیری کلی از یک مورد جزئی
۴) بزرگنمایی و کوچکنمایی ( magnification, minimisation) شامل خطاهایی در قضاوت فرد است .
از دید بک واکنشهای هیجانی از شناخت سرچشمه میگیرند و تفسیر و برداشت فرد افسرده از دنیای اطراف مطابق با واقعیت نیست .
بندورا معتقد است که افسردگی کژکار میتواند در هر یک از این سه کارکرد فرعی خودتنظیمی روی دهد : ۱) خودنگری ۲) فرایندهای داوری ۳) واکنش به خود
افراد هنگام خودنگری ، میتوانند درباره عملکرد خود بد قضاوت کرده و خاطره دستاوردهای گذشته را تحریف کنند . افراد افسرده درباره اشتباهات گذشته خود مبالغه میکنند و دستاوردهای قبلی خود را کوچک میشمارند ، گرایشی که به افسردگی آنها تداوم میبخشد . افراد افسرده قضاوت های غلط میکنند .آنها معیارهای خود را بصورت غیرواقعبینانهای بالا تعیین میکنند بطوری که هرگونه دستاورد بصورت شکست ، قضاوت میشود حتی وقتی آنها از نظر دیگران به موفقیت دست میابند بازهم عملکرد خود را ملامت میکنند . افسردگی زمانی خیلی محتمل است که افراد هدفها و معیارهای شخصی تعیین کنند که از درک کارایی آنها برای دستیابی به آنها بسیار بالاتر باشد .
سرانجام اینکه واکنشهای افراد افسرده به خودشان ، با واکنشهای افراد غیر افسرده کاملا تفاوت دارند ، افراد افسرده نه تنها درباره خودشان بیرحمانه قضاوت میکنند ، بلکه تمایل دارند بخاطر نقطه ضعف های خود برخورد بدی با خویشتن داشته باشند .
اختلال افسردگی عمده یا اختلال افسردگی ماژور ( Major Depressive Disorder) یا به اصطلاح ماژور دیپرِشِن
. فرد افسرده ممکن است معتقد به تفکراتی غلط باشد یا چیزهایی ببیند یا بشنود که دیگران قادر به احساس آنها نیستند.بعضی از بیماران، به نوعی افسردگی بازگشتی، دچار هستند؛ به این معنا که فرد، دورههایی از افسردگی را تجربه میکند که ممکن است بین هر دوره، سالها فاصله باشد. شایان ذکر است که اختلالات افسردگی میتواند تأثیرات بسیار منفیای بر شخصیت فرد، کار، درآمد مالی، زندگی تحصیلی و نیز وضعیت خواب، عادتهای غذایی و سلامت عمومی او داشته باشد و همین عوارض، مراجعه به موقع به روانشناس و روانپزشک را در صورت مشاهده نشانهها به امری ضروری تبدیل میکند.طبق آمارگیریهای صورت گرفته بین ۲ تا ۷ درصد بالغان افسرده، با خودکشی میمیرند و بیش از ۶۰٪ افرادی که با خودکشی، جان خود را از دست میدهند، مبتلا به افسردگی حاد یا دیگر اختلالات خلقی میباشند.
کجخلق افسردهخویی یا دیستایمیا (Dysthymia)
نوعی اختلال خلقی مزمن است و در ردهٔ افسردگی قرار میگیرد. این نوع افسردگی مزمن، شدت کمتری نسبت به اختلال افسردگی اساسی دارد. دیس تایمی-که به نام اختلال افسردگی مداوم، شناخته میشود-یک اختلال خُلقی است که از همان مشکلات فیزیکی و شناختی افسردگی، تشکیل شده است؛ ولی با علائم طولانیتر. این عنوان توسط رابرت اسپیتزر بهعنوان جایگزین اصطلاح “شخصیت افسرده” در اواخر دهه ۱۹۷۰ ابداع شد. در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-V) دیس تایمی حالت جدی از افسردگی مزمن است که برای حداقل دو سال، دوام دارد (برای کودکان و نوجوانان یک سال). حاد بودن دیس تایمی از اختلال افسردگی اساسی، کمتر است. از آنجایی که دیس تایمی، یک اختلال مزمن است، مبتلایان ممکن است علائم را سالها قبل از اینکه تشخیص را دریابند، تجربه کرده باشند البته اگر بتوانند اصلاً تشخیصی دریافت کنند. مبتلایان ممکن است معتقد باشند که افسردگی، بخشی از شخصیتشان است؛ بنابراین ممکن است که حتی در مورد علائمشان با پزشکان، اعضای خانواده یا دوستان، بحث نکنند. در DSM-5 دیس تایمی جایگزین اختلال افسردگی پایدار شده است.این وضعیت جدید، شامل هر دو اختلال افسردگی عمدهٔ مزمن و اختلال دیس تایمیِ قبلی است. دلیل برای این تغییر، این است که مدرکی برای تفاوت معنادار بین این دو وضعیت یافت نشده است.
در افراد دیس تایمی وقوع بالایی از بیماری های همراه وجود دارد. رفتار خودکشی همچنین یک مشکل خاص در افراد داری دیس تایمی میباشد.
درمان دیس تایمی : ترکیب داروهای ضد افسردگی با شناخت درمانی یا رفتار درمانی شاید موثرترین درمان برای این اختلال باشد .
اختلال عاطفی فصلی (Seasonal affective disorder) (با نام اختصاری SAD)، افسردگی زمستانی یا افسردگی تابستانی نوعی افسردگی تلقی میشد که در آن، فردی که در اکثر اوقات سال از شرایط روانی نرمال، برخوردار است، در زمستان یا تابستان، دچار عوارض اختلال افسردگی میشود. این اختلال برای اولین بار، بهطور رسمی توسط نورمَن روزنتهال و همکارانش در مؤسسه ملی بهداشت روان ایالات متحده آمریکا توصیف شد.
علائم افسردگی فصلی :
افرادی که در ماههای زمستانی دچار افسردگی میشوند، اغلب نشانههای زیر را دارند:
۱. کاهش انرژی بدن؛
۲. زیاد خوابیدن؛
۳. پرخوری و چاقی
۴. علاقه زیاد به خوردن کربوهیدرات و مواد نشاسته ای مانند ماکارونی، ذرت، نوشابه و نظایر آنها.
۵. منزوی شدن از جامعه.
دلایل افسردگی فصلی :
هنوز دلایل دقیق و قطعی افسردگی فصلی مشخص نیست، اما بعضی از دانشمندان تصور میکنند که هورمونهای به خصوصی در زمانهای معین و مشابهی در هر سال، در مغز تأثیر می گذارند. متخصصین معتقدند که اختلال خلقی فصلی، احتملا به دلیل اینچنین تغییرات هورمونی میباشد. یک نظریه این است که نور کمتر خورشید در فصل پاییز و زمستان باعث میشود تا مغز سروتونین کمتری تولید کند، سروتونین مادهای شیمیایی است که به مغز مربوط میشود و حالات و احساسات انسان را کنترل و تنظیم میکند. زمانی که سلولهای عصبی مغز که وظیفه ی تنظیم حالات انسان را دارند، به درستی کار نکنند، نتیجه میتواند احساس افسردگی به همراه نشانه ی خستگی و اضافه وزن باشد.
افسردگی فصلی معمولاً از دوران جوانی شروع میشود و در بین زنان نسبت به مردان شایع تر است. بعضی از افرادی که دچار این اختلال هستند، نشانههای کم و نه چندان شدیدی مثل زودرنجی را به همراه خواهند داشت، در حالی که ممکن است سایر افرادی که دچار این اختلال هستند با نشانههای بدتر و شدیدتری همراه شوند و در روابط و کارشان اختلال ایجاد شود. از آنجایی که نبود نور کافی در طول زمستان با اختلال خلقی فصلی مرتبط است، این اختلال در کشورهایی که در طول سال، نور خورشید زیادی دریافت میکنند، کمتر دیده میشود.
افسردگی پس از زایمان ( Postpartum Depression) :
نوعی افسردگی است که به فاصله کوتاهی پس از زایمان ممکن است ظاهر شود. این افسردگی در ۵ تا ۱۰ درصد از زنان دیده میشود. بیخوابی شدید، بیثباتی خلق و احساس خستگی از علائم شایع آن است. باورهای هذیانی و فکرهای خودکشی و دیگرکشی (نسبت به نوزاد) ممکن است پدید آید. به همین جهت با توجه به در خطر انداختن جان مادر و فرزند ممکن است از فوریتهای پزشکی شمرده شود.
علائم و نشانههای غم زایمان و افسردگی پس از زایمان شامل موارد زیر است:
خشم و نوسانات خلق
احساس بیارزشی، بیکفایتی، شکست یا گناه
گریه کردن، بیصبری، زودرنجی و حساس بودن
بیقراری و غمگینی
خستگی، بیخوابی یا بدخوابی
این علائم و نشانهها با غم پس از زایمان که میتواند همراه با احساس تنهایی، اضطراب، گیجی و فراموشکاری باشد و معمولاً بعد از چند روز تا چند هفته از بین میروند فرق دارد. اما چنین علائمی با افسردگی پس از زایمان شدیدتر و با دوامتر هستند ممکن است با توانایی عملکردتان تداخل کند و میتواند علاوه بر این شامل موارد زیر باشد:
احساس کرختی احساسی یا حس گیر افتادن
ترس از آسیب زدن به خود یا به نوزاد
تمرکز و تفکر مختل
عدم احساس لذت در زندگی
کاهش علاقه به فعالیت جنسی
افزایش یا فقدان توجه به نوزاد
کاهش وزن یا وزنگیری قابل توجه
دوری گزینی از خانواده یا دوستان
سردرد، درد قفسهٔسینه، تپش قلب، کرختی یا افزایش تنفس نیز ممکن است اتفاق بیفتد، گرچه اینها علائم اصلی افسردگی نیستند.
علائم و نشانههای همراه با جنون پس از زایمان نیز که نادر است، شدیدتر هستند و معمولاً زود شروع میشوند که به شرح زیر است:خشم و آشفتگی
گیجی یا نادانی
فکر آسیب زدن به خود یا به نوزاد
هذیان و توهم، بدبینی، تفکرات یا سخنان بی ربط
دلایل افسردگی پس از زایمان :
تغییرات هورمونی
بارداری در بدن شما تغییرات هورمونی بسیار زیادی را ایجاد می کند. حین بارداری، بدن زنان هورمون های استروژن و پروژسترون را در حد بسیار بالایی تولید می کند درحالیکه ۲۴ ساعت بعد از به دنیا آوردن نوزاد، میزان هورمون ها به شدت کاهش پیدا میکند. تغییرات هورمونی به افسردگی بعد از زایمان منجر میشوند. برخی از زنان نیز با کاهش هورمون تیروئید مواجه می شوند. این هورمون که انرژی بدن را تأمین میکند در صورت کاهش یافتن موجب بروز بیحالی یا بی حوصلگی در زنان خواهد شد. اولین روش درمان افسردگی برای این بیماران استفاده از داروهای مناسب برای تنظیم سطح هورمون بدن است. این داروها معمولاً توسط پزشک زنان و زایمان یا مشاور و روانپزشک در صورت حاد بودن شرایط بیمار تجویز میشود.
سابقه ژنتیکی
در برخی زنان به علت سابقهی بیماری افسردگی در خانواده یا بیماری های روحی و روانی ریسک فاکتور ابتلا به افسردگی بعد از زایمان بیشتر است. در صورتی که در خانواده و اقوام نزدیک خود مثل مادر یا خواهرتان بعد از بارداری دچار افسردگی شده اند؛ احتمال اینکه شما نیز به این عارضه دچار شوید؛ زیاد است.
تجربیات ناخوشایند پیشین
تغییر مکان زندگی
زردی کودک
آمارها نشان میدهد که بیش از ۵۰ درصد از مادران بعد از به دنیا آوردن نوزادشان به علت اینکه متوجه می شوند که کودکشان به زردی مبتلا شده، دچار افسردگی بعد از زایمان میشوند. هرچند بیماری زردی کودکان یک بیماری بسیار متداول است که به راحتی در مدت یک هفته تا ۱۰ روز بعد از زایمان با مراقبتهای لازم کاملاً درمان می شود اما چون در این مدت، کودک باید در بیمارستان بماند؛ شرایط محیط بیمارستان می تواند به افسردگی بعد از زایمان مادران بیانجامد.
افسردگی در زنان
عوامل مختلفی از جمله بیولوژیک باروری، ژنتیک، تغییرات هورمونی و روابط بین فردی در ابتلای زنان به افسردگی نقش زیادی دارد. بسیاری از زنان در دوران قاعدگی از لحاظ احساسی و جسمی بسیار ضعیف میشوند (سندروم پیش از قاعدگی)، تغییرات رفتاری مثل احساس افسردگی و تحریک پذیری را تجربه میکنند.
عدهٔ زیادی از زنان افسرده علائم و نشانههای شدیدتری در دوران قاعدگی تجربه میکنند. بسیاری از آنها در زمان پس از زایمان به افسردگی پس از زایمان دچار میشوند. علائم افسردگی شدید در زنان در فاصله زمانی کمی پس از وضع حمل بروز میکند که موجب اضطراب، بی خوابی، گریه یا افکاری مانند آسیب رساندن به خود یا نوزاد میشود.
افسردگی در مردان
مردان با توجه به ویژگیها و صفاتی که دارند، از افسردگی خود بیشتر شرمنده و خجالت زده میشوند و به همین دلیل سعی میکنند که بیماری و شرایط سخت زندگی خود را از همه پنهان کنند و در برابر این بیماری و شرایط بد تاب بیاورند یا به قول خودشان با مصرف مواد مخدر خود درمانی کنند.
افسردگی در کودکان و نوجوانان
تمامی انسانها در مقطعی از دوران کودکی و جوانی خود بهطور طبیعی با بحرانهای احساسی مواجه میشوند، اما گاهی این مقاطع بحرانی در برخی کودکان منجر به افسردگی میشود. کودکانی که مبتلا به بیش فعالی، اختلال یادگیری، اختلال اضطراب و اضطراب نافرمانی مقابله جویانه (Odd)هستند، احتمال این که دچار افسردگی شوند بیشتر است.
افسردگی در سالمندان
افسردگی در افراد سالخورده معمولاً درمان نشده باقی میماند، چرا که بسیاری از این افراد افسردگی را یکی از پیامدهای طبیعی افزایش سن و واکنشی طبیعی در مقابل مسائل جسمی، روحی و اجتماعی مرتبط با سالخوردگی میدانند. سالخوردگان معمولاً برای درمان افسردگی خود اقدام نمیکنند.
درمان افسردگی
خلق افسرده ممکن است به درمان حرفهای نیازی نداشته و یک واکنش طبیعی نسبت به رویدادهای زندگی، علائم برخی از شرایط پزشکی یا عوارض جانبی ناشی از مصرف بعضی داروها و درمانهای پزشکی باشد. در بین گیاهان دارویی زعفران، گل محمدی و لیموترش تأثیر بسزایی در بهبود و درمان افسردگی دارند. مواد مؤثره موجود در زعفران (کروسین و سافرانال) تأثیری مشابه داروی فلوکستین داشته و از بازجذب دوپامین، نوراپی نفرین و سروتونین جلوگیری میکند و بدین ترتیب اثر ضد افسردگی خود را اعمال مینماید.
درمان با دارو
داروهای ضد افسردگی می توانند به درمان افسردگی متوسط تا شدید کمک کنند.
چندین دارو ضد افسردگی موجود است :
مهارکننده های انتخابی جذب مجدد سروتونین (SSRI)
مهار کننده های مونوآمین اکسیداز (MAOI)
داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای
داروهای ضد افسردگی غیر معمول
مهارکننده های جذب مجدد سروتونین و نوراپی نفرین (SNRI)
عوارض جانبی دارو SSRI ها و SNRI ها می توانند عوارض جانبی داشته باشند. یک شخص ممکن است موارد زیر را تجربه کند:
حالت تهوع ، یبوست ،اسهال ،قند خون پایین ، کاهش وزن ، اختلال عملکرد جنسی
تحقیقات بروی افسردگی و ارتباط آن با ورزش، نشان میدهند که احتمالاً ورزش در کاهش افسردگی تأثیرگذار است. ورزشی که با افزایش ضربان قلب همراه باشد، طبق تحقیقات انجام شده اثراتی شبیه اثرات داروهای ضد افسردگی خواهد گذاشت.
تحقیقات همچنین بیان میکنند پس از ۱۰ ماه ورزش کردن، احتمال عود کردن افسردگی کاهش مییابد.
بارباتو و دیآوانزو شواهدی را برای اثربخشی خانواده درمانی و زوج درمانی برای افسردگی فراهم نموده است . زوج درمانی در کاهش دادن نشانه های افسردگی با درمانهای فردی قابل مقایسه است ( اندازه اثر=۰/۱۲) و از درمان های فردی در بهبود بخشیدن به رضایت از رابطه موثرتر است ( اندازه اثر =۰/۶۰ ) . درنتیجه اختلالات فردی اغلب در درمان های زوجی و خانوادگی بهتر درمان میشوند .
برای افسردگی انواع روان درمانی های موثر وجود دارد .برای بیمارانی که به علت پذیرندگی کم درمان یا سندرم های زیربالینی تخت روان درمانی مرسوم قرار نمیگیرند یا به آن پاسخ نمیدهند شکافی در خدمات وجود دارد .سه گزارش و کتابهای راهنمای تنظیم شده مدل میان نظری به کمک کامپیوتر که با مرحله تغییر فرد متناسب شده بودند به مشکل افسردگی در مراقبت اولیه رسیدگی کردند ( لیوسکو)
بیماران مراقبت اولیه که دچار افسردگی اساسی یا افسردگی زیربالینی بودند ، اما تحت درمان قرار نداشتند ( تعداد ۴۸۱ نفر ) و بیماران مراقبت های اولیه که از مصرف داروی ضدافسردگی خودداری میکردند ( تعداد ۱۷۵ نفر) به صورت تصادفی در مدل میان نظری با مراقبت معمول قرار داده شدند . گروه درمان بطور قابل ملاحظه ای بیشتر از گروه مراقبت معمول بهبود قابل ملاحظه بالینی را در افسردگی تجربه کرد ( ۳۵ درصد دربرابر ۲۵ درصد) . نسبت احتمال ۱/۷۹ بود ، بدین معنی که بیمارانی که تحت درمان های تنظیم شده مدل میان نظری قرار گرفتند تقریبا دوبرابر بیمارانی که تحت مراقبت معمول قرار گرفتند بهبود یافتند . بزرگترین تفاوت در بیمارانی یافت شد که به افسردگی اساسی مبتلا بودند ( ۲۲درصد در برابر ۶ درصد ) . این نسبت احتمال ۷/۸۶ بود ، بدین معنی که گروه مدل میان نظری تقریبا هشت برابر بیشتر از گروه مراقبت معمول بهبود یافت . مداخله های مدل میان نظری کم هزینه به کمک کامپیوتر ، میتوانند نتایج افسردگی را در بیماران مراقبت اولیه که ممکن است پذیرای درمان های مرسوم نباشند افزایش دهد.
اختلال دوقطبی
اختلال دوقطبی ( Bipolar disorder)، که پیشتر با نام افسردگی – شیدایی (manic depression) شناخته میشده؛ نوعی اختلال روانی است که با دورههای افسردگی، شیدایی و خُلق غیرطبیعی مشخص میشود.گر انرژی بیمار بسیار بالا یا همراه با روانپریشی باشد، به آن حالت شیدایی (مانیا)میگویند؛ امّا اگر شدت آن کم باشد، به آن حالت نیمهشیدایی (هیپومانیا)میگویند. احساسات و رفتارهای غیرطبیعی، نشاطزدگی، تحریکپذیری، اختلال تمرکز، خودبزرگ بینی و خوشبینی افراطی از علائم مانیا است. بیمار در این دوره معمولاً تصمیمات پر ریسک بدون توجه به عواقب آن میگیرد. دورهٔ مانیا بهصورت معمول همراه با کمخوابی است. در دورهٔ افسردگی بیمار دید منفی نسبت به زندگی خود دارد. عدم اعتماد بنفس، اختلالات خواب، اختلالات خوردن، خستگی و بیحالی از علائم افسردگی است.خطر خودکشی بیماران اختلال دوقطبی زیاد است؛ بهطوری که در طی یک دورهٔ ۲۰ ساله ۶٪ از مبتلایان بر اثر خودکشی مُردند و ۴۰-۳۰٪ درگیر خودزنی بودند.اختلال دوقطبی معمولاً همراه با اختلال اضطراب و اختلال سوءمصرف مواد است.
در حالی که علل ابتلا به اختلال دوقطبی بهطور قطعی مشخص نشده تصور میشود که عوامل محیطی و ژنتیکی در این امر نقش دارند. بسیاری از ژنها، هر کدام با اثرات کم، ممکن است در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند. عوامل ژنتیکی حدود ۷۰-۹۰٪ خطر ابتلا به اختلال دوقطبی را تشکیل میدهند. عوامل خطرساز محیطی شامل سابقهٔ کودکآزاری، فشار روانی بلند مدت میشود.این بیماری را در صورت وجود حداقل یک دورهٔ مانیا با یا بدون دورهٔ افسردگی، اختلال دوقطبی نوع یک،و اگر حداقل یک دورهٔ هیپومانیا و یک دورهٔ اختلال افسردگی عمده به وجود آید اختلال دوقطبی نوع دو مینامند. امّا اگر علائم ناشی از مصرف دارو یا مشکلات پزشکی باشد، به عنوان اختلال دوقطبی تشخیص داده نمیشود.سایر بیماریها که علائم مشابهی با اختلال دوقطبی دارند شامل اختلال کمتوجهی – بیشفعالی، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت و اختلال سوءمصرف مواد میشوند.
تثبیت کنندههای خلقی –
لیتیم و برخی از داروهای ضدتشنج مانند والپروات و کاربامازپین عامل جلوگیری از عود طولانی مدت این اختلال هستند. در موارد حاد شیدایی و همچنین در مواردی که مصرف داروهای تثبیت کنندهٔ خلقی بیاثر است، داروهای ضد روانپریشی تجویز میشود.روان درمانی نیز به بهبود این اختلال کمک میکند.استفاده از داروهای ضدافسردگی در درمان دورهٔ افسردگی میتواند مؤثر باشد امّا در تحریک دورهٔ شیدایی نقش دارد. درمان دوره افسردگی اغلب دشوار است.درمان با الکتروشوک نیز یکی از روشهای مؤثر درمان اختلال افسردگی عمده، شیدایی و روانگسیختگی کاتاتونی است.
اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی سالهای اوج شروع اختلال دوقطبی است. این بیماری با دورههای متناوب از مانیا و افسردگی، با عدم وجود علائم در میان مشخص میشود. در طول این دورهها، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، اختلال در خلق و خوی طبیعی، فعالیتهای روانی حرکتی (فعالیت بدنی که تحت تاثیر خلق و خوی قرار دارد) مانند: بیقراری مداوم در طی دورهٔ مانیا و یا اختلال و کند شدن ساعت بدن و ادراک در طی دورهٔ افسردگی از خود نشان میدهند. شیدایی میتواند در سطوح متفاوتی از نوسان خلقی، اعم از سرخوشی گرفته که با “شیدایی کلاسیک” مرتبط است؛ تا ملال و تحریک پذیری خود را نشان دهد. علائم روان پریشی مانند هذیان گویی یا توهم در هر دو دورهٔ مانیا و افسردگی ممکن است رخ دهد؛ ماهیت آن با روحیهٔ غالب فرد بیمار مرتبط است.
برخی از علائم و نشانههای این بیماری شامل موارد زیر میشود:
بیقراری، افزایش انرژی و میزان فعالیت
،خلق خیلی بالا و احساس نشاط شدید همراه با احساس خودبزرگبینی
،احساس خشم و پرخاشگری
،انتقادناپذیری
،تحریکپذیری
،پرحرفی و صحبت کردن فشرده، مسابقه افکار، پریدن از موضوعی به موضوع دیگر بهطور غیر معمول
،عدم توانایی برای تمرکز، حواسپرتی
،کاهش نیاز به خواب
،کاهش قابل توجه اشتها
،اعتقادات غیرواقعی در مورد توانمندیها و قدرت فرد همانند افزایش اعتمادبهنفس و حرمت نفس
،قضاوت ضعیف
،ولخرجی و خریدهای بیمورد
،افزایش تمایلات جنسی ، سوءمصرف داروها و مواد مخدر، الکل و داروهای محرک
رفتارهای اغواگرانه و پرخطر مانند رابطه جنسی پرخطر، قمار و انجام دیگر کارهای پرریسک، رفتار مداخلهجویانه، و پرخاشگرانه دوره نیمهشیدایی همان دوره شیدایی با شدت کمتر است که در آن علائم جنون و خودبزرگبینی وجود ندارد. بسیاری از بیماران در دوره نیمهشیدایی فعالتر از حالت عادی هستند، در حالی که بیماران در دوره شیدایی به دلیل کاهش تمرکز در فعالیتهای خود دچار مشکل میشوند. خلاقیت در بعضی بیماران نیمهشیدا افزایش پیدا میکند. بسیاری از بیماران علائم هایپرسکسولیته (افزایش فعالیت جنسی) را نشان میدهد. دوره نیمهشیدایی ویژگی اختلال دوقطبی نوع دوم و اختلال خلق ادواری است اما میتواند در اختلال روانگسیختگی عاطفی (اختلال اسکیزوافکتیو) نیز ظاهر شود. نیمه-شیدایی ویژگی اختلال دوقطبی نوع اول نیز هست و زمانی رخ میدهد که خلق بیمار بین وضعیتهای عادی و شیدایی نوسان میکند
دوره خلق ترکیبی
خلق ترکیبی (یا Mixed State) وضعیتی است که در آن هر دو علائم شیدایی و افسردگی بهطور همزمان بروز میکنند (مثلاً تحریکپذیری، اضطراب، خستگی، احساس گناه، پرخاشگری، تفکرات خودکشی، صحبت بیوقفه و خشم).از آنجایی که در تمامی موارد اختلال دوقطبی میان افسردگی و مانیا تناوب دیده میشود، بیش از نیمی از افراد مبتلا این حالت را تجربه میکنند. برای مثال افراد مبتلا برخی علائم شیدایی را در یک دوره افسردگی کامل تجربه میکنند برای نمونه، حالت گریههای بی دلیل در وضعیت شیدایی یا تفکرات سریع در وضعیت افسردگی است. حالتهای ترکیبی معمولاً خطرناکترین دوره در بیماریهای خلقی هستند زیرا رفتارهایی مانند سوء مصرف مواد، احتمال حمله پَنیک یا وحشت زدگی و اقدام به خودکشی تا حد زیادی افزایش پیدا میکنند.
علل پیدایش
محققان بر این باورند که اختلالات دوقطبی منشأ ارثی دارد و ترکیب ژنتیکی افراد بیشتر از تربیت آنها در این اختلالات مؤثر است. ممکن است مشکل فیزیکی در قسمتی از مغز که کنترل حالات روانی را به عهده دارد عامل این اختلالات باشد. به این دلیل است که این اختلالات با دارو قابل کنترل هستند. همچنین نوسانات خلقی ممکن است گاهی توسط استرس یا بیماری به وجود بیایند.
اختلال دوقطبی نوع یک و دو
در اختلال دو قطبی II معمولاً تعداد و شدت دورههای افسردگی از دورههای هایپومانیک بیشتر است.علاوه بر این، در مقایسه اختلال دو قطبی II با اختلال دو قطبی I، نوع II دورههای افسردگی مکرر و فواصل کوتاه تری از بهبود را نشان میدهد. در مقایسه با نوع یک، اختلال دو قطبی II دورههای مزمن تری دارد و جابهجایی بین دورهها در آن مکررتر است. همچنین، دو قطبی II نسبت به دو قطبی I یا افسردگی تک قطبی با خطر افکار و رفتارهای خودکشی بیشتری همراه است. اگرچه در باور عمومی تصور بر این است که دو قطبی II نوع ملایم تری از نوع I است، اما این دیدگاه صحیح نیست. انواع I و II میزان ناتوانکنندگی یکسانی دارند .
داروها
متداولترین روش درمانی برای کاهش علائم اختلال دوقطبی II، دارو است که معمولاً داروهای تثبیتکننده خلق است. با این حال، درمان با داروهای تثبیتکننده خلق ممکن است بیعاطفی هیجانی در بیمار ایجاد کند که وابسته به دوز دارو است. استفاده همزمان از داروهای بازدارنده بازجذب سروتونین ممکن است به برخی از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II کمک کند، اگرچه این داروها باید با احتیاط استفاده شوند زیرا اعتقاد بر این است که ممکن است باعث عود دوره هایپومانیا شوند.
داروهای ضدتشنج
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد لاموتریژین خطر عود در دوقطبی II با تناوب دورهای سریع را کاهش می دهد. به نظر می رسد این دارو در بیماران دوقطبی II نسبت به دوقطبی I مؤثرتر است، و این نشان میدهد که لاموتریژین برای درمان افسردگی بیشتر از دورههای مانیا مؤثر است. دوز بین ۱۰۰-۲۰۰ میلی گرم بیشترین اثر را داشتهاند .
داروهای ضد روان پریشی
داروهای ضد افسردگی
درمان های غیردارویی :
درمان های غیردارویی نیز میتوانند به مبتلایان به این بیماری کمک کنند. این درمانها شامل رفتاردرمانی شناختی، رواندرمانی تحلیلی، روانکاوی، ریتم درمانی اجتماعی، درمان بین فردی، رفتار درمانی، شناخت درمانی، هنردرمانی، موسیقیدرمانی، آموزش روان، ذهنآگاهی، نوردرمانی و درمان خانواده محور است. با وجود روان درمانی و دارو درمانی، عود بیماری هنوز هم ممکن است اتفاق بیفتد.
تهیه کننده : یاسمن هاشمی
منابع :
۱) هیلگارد
۲) انگیزش و هیجان دکتر محمد کریم خداپناهی
۳) نظریه های شخصیت تامی آن رابرتس / جس فیست / گریگوری جی فیست
۴) نظریه های روان درمانی جیمز ٱ.پروچاسکا / جان سی نورکراس
۵) ویکی پدیا
ممنون از توضیحات بسیار خوبتون