تهیه کننده : یاسمن هاشمی
ما از این آزادی برخوردار نیستیم که از آزادی خود فرار کنیم. درواقع این همان معنای حرف سارتر است که میگفت ما «محکوم به آزادی» هستیم.
عقیده اگزیستانسیالیسم «تقدم وجود بر ماهیت» به این معناست که:
۱- ما هیچ ماهیت از پیش تعیین شده ای نداریم که بر انتخابها، ارزشها و بطور کلی بر نحوه وجود ما کنترل داشته باشد.
۲- ما مستقل از عوامل تعیین کننده هایی که خارج از جهان درونی ما وجود دارند، از آزادی عمل کامل برخورداریم.
۳- ما از طریق انتخابهای آزادمان ماهیت انسانی خود را خلق میکنیم.
۴- ارزشهای ما مخلوق انتخابهای آزاد ما هستند.
فلسفه اگزیستانسیال با توجه به همین مسائل و البته با رویکردی متفاوت مساله آزادی انسان را مدنظر قرار می دهد. اگزیستانسیالیسم انسان را دربرابر اعمال و اندیشه هایش مسئول میداند. این مسئولیت پذیری فرع بر آزادی انسان است. «بشر پس از وجود یافتن و در جریان زندگی، با کارهای فرد، خود را میسازد بنابراین نمی توان او را از پیش تعریف کرد.» انسان آنگاه بوجود میآید و ظاهر میشود که خود را تعریف کند و شناخته شود. انسان جز آنچه که از خود ساخته است، چیز دیگری نیست . این را می توان به عنوان یکی از مهمترین اصول اگزیستانسیالیسم بر شمرد؛ انسان آزاد است. او حق انتخاب دارد و میتواند آنچه میخواهد انتخاب کند و در برابر آنچه که انتخاب کرده است نیز مسئول است. سارتر میگوید: اگزیستانسیالیسم معتقد است که بشر بدون هیچ دستاویزی، محکوم است که در هر لحظه بشریت را بسازد. با این رویکرد انسانها نه تنها آزادند بلکه محکوم به آزادی نیز هستند. انسان طبیعتاً آزاد خلق میشود و باید این آزادی را حفظ کند. اگر انسانی نتواند این آزادی را حفظ کند از محدوده انسان اصیل خارج شده است.
انسانها با پذیرش محدودیتهای این عالم تلاش میکنند با درک فردیت و مسئولیتپذیری خود به زندگی اصیل برسند. برای این کار باید نخست به درکی از هستی خود و مسئولیت پذیری رسید. وقتی یک اگزیستانسیالیست میگوید انسان مسئول خودش است منظور او این نیست که او تنها مسئول فرد خودش است بلکه او مسئول همۀ انسان هاست.انسان اصیل انسانی است که خود سرنوشتش را بدست گیرد.از میان همۀ موجودات عالم تنها انسان است که وجودش بر ماهیتش مقدم است چرا که هیچ خالقی نیست تا مفهوم انسان را از پیش در ذهن داشته باشد. سرنوشت مقدّری وجود ندارد. او تنها وجود دارد ولی میتواند در خود به آفرینش دست بزند. ریشۀ این آفرینش در درون انسان است و نه بیرون از او.علت آزادی مطلق انسان جدایی دنیای درون او از دنیای بیرون است، به گونه ای که شرایط خارجی به هیچ وجه نمیتوانند دنیای آزاد او را تحت تاثیر قرار دهند. به نظر میرسد با این تقریر تنها یک طرف مسئله حل شده است؛ عدم تاثیر عوامل خارجی بر انسان. جالب اینجاست که نقطۀ قوت همین دیدگاه میتواند ضعف بنیادین آن نیز محسوب شود. آنگونه که اگزیستانسیالیسم بر جدایی میان عالم درون و بیرون تکیه میکند، این مشکل پیش میآید که همانگونه که عالم بیرون نمیتواند بر ما تاثیر بگذارد ما نیز از تاثیرگذاری آزادانه بر عالم بیرون ناتوان خواهیم بود.
همۀ ما گرایش داریم به گونه ای عمل کنیم که سارتر به آن میگفت «ایمان بد». ما تلاش میکنیم خودمان را فریب دهیم تا به گونه ای عمل کنیم که گویی آزاد نیستیم. مثلاً چنان عمل میکنیم که گویی توسط طبیعت، بدنمان یا انتظارات دیگر انسانها محدود و شده ایم. این نکته از اینجا ناشی میشود که احساس مسئولیت در برابر تمامی تصمیمات بسیار سخت و دشوار است. انسانها تلاش میکنند از زیر مسئولیت شانه خالی کنند و برای این کار باید آزادی های خود را سلب کنند. سارتر میگوید همین مسئله باعث میشود انسانها به رفتار ریاکارانه روی بیاورند. یعنی به گونه ای برخورد کنند که گویی از آزادی برخوردار نیستند.ما در جهان خارج هیچ منبع و منشائی برای ارزشهایمان نمییابیم. ما آزادیم که هر منبعی را که میخواهیم برگزینیم. سارتر میگوید اختیار طاقت فرساست. دانستن اینکه ما از آزای کامل برخورداریم به این معناست که هرگز نمیتوانیم از زیر مسئولیت کاری که انجام میدهیم شانه خالی کنیم.
مارتین هایدگر
• سورن کی یرکگارد
• اگزیستانسیالیسم
• اومانیسم
• گونه شناسی اگزیستانسیالیسم
•اشتراکات اگزیستانسیالیسم
• ژان پل سارتر
• گابریل مارسل
• آلبرکامو
یوستین گردر
دغدغه های اگزیستانسیالیسم
وابستگی دوسویه ی زندگی و مرگپیامدهای اضطراب مرگ
اضطراب مرگ
مرگ و اضطراب
مرگی که استثنا بودن را هیچ میکند